۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه

عشق و تخیل عشق


هنگامي كه عشق از يك عامل رشد دهنده و سازنده خود خارج شـده و جنبه اعتياد به خود ميگيرد بسيار آزار دهنده و مخرب مي گـردد. اعتياد به عشق يك دلبستگي ناسالم (خودآگاه و يا ناخوداگاه) به شخص، رابـطـه و يا خود عشق اطلاق ميگردد. اعتياد به عشــق انواع گوناگوني داشته كه يكايك به آنها ميپردازيم
1- اعتياد به عشق هم وابسته ايـن نـوع اعـتـيـاد متداولترين نوع اعتياد به عشق ميباشد. > خـصـوصيـات ا�?ـراد مـعـتـاد هــم وابسته به شرح زير است: > �?رد معتاد به عشق، زمان، تـوجه و ارزش م�?ـرطـي بـراي �?ردي كـه به وي > اعتياد دارد اختصاص ميدهد. > به خود بي توجه بوده و براي خودش ارزشي قائل نميباشد. > قادر به تحمل همه چيز ميباشد غير از ترك شدگي و تنهايي. > داراي اعتماد بن�?س پـايـيـن اسـت. در تـعيين هويت خـويـش، د�?ـاع از > خـويش و مراقبت از خويش دچار مشكل ميباشد. > با آنكه محتـاج يـك رابـطـه صمـيـمانـه اسـت امـا به طـور نـاخودآگاه > قادر به تحمل صميميت و نزديكي نميباشد. > با كنترل من�?ي قصد كنترل رابطه را دارد: به شريك خود ميگـويـد چگونه > بايد ر�?تار كند تا رضايت وي را تامين كند و يا بالعكس. > رابطه يك جانبه ميباشد. تمايل دارد عشق را با ترحم اشتباه بگيرد. > مسئـوليـت اعــمال ديگران را به طرز اغراق آميزي به عهده مي گـيـرد و > بـيـش از وظاي�? قانونيش كار انجام ميدهد. > نياز شديدي به پذيرش و تصديق ديگران دارد. نيازمند به كنترل ديگران است > . > هنگامي كه ميخواهد حق خود را مطالبه كند احساس گناه ميكند. > از تـنـهايي هـراسـان اسـت. بـه خـود و ديـگران اعتماد ندارد. دروغ گـو > و هـمـواره خشمگين بوده و در تصميم گيري داراي مشكل ميباشد. > معمولا به سيگار، كار زياد، الكل و داروهاي مسكن اعـتـيـاد داشـتـه و > يـا قمـارباز ميباشد. > تمام توجـه و دغـدغـه هاي زنـدگيش را به حل مشكلات شريك زندگيش معطو�? مي > كند و از علايق و منا�?ع خودش صر�?نظر مي نمايد. > براي تقويت اعتماد بن�?س اندك خود به عوامل خارجي پناه ميبرد. > اعتماد بنـ�?ـس وي با حـل مشكـلات و تسـكيـن درد و رنج هـاي شـريك زندگيش > تقويت ميگردد. > هنگامي كه شريك زندگيش وي را دوست مي دارد احسـاس خـوشـايـنـدي پيدا > ميكند و بالعكس. > ترس از خشم شريك زندگي و طرد شدن مبنا و تعيين كننده اعمال و ر�?تار > معتاد ميباشد. > تمام آمال و آرزوهاي آينده معتاد به شريك زندگيش وابسته و عجين شده است > . > براي جلب رضايت و مـراقـبـت از شـريـك زنـدگـي خـود دسـت بـه هـر > گـونـه عمل �?داكارانه اي مي زننـد. زيـرا از آن وحشت دارد كه نـكنـد > شـريـك زنـدگيــش از وي ناخوشنود گردد چون �?كر ميكند شريك ناراضي وي را > ترك خواهد كرد. > نـاتـوانـي در تـعـيين حد و مرزهاي معقول: خـود را بـا شـريـك > زنـدگـيـش يـك �?ـرد ميپندارد. > هنگامي كه شريك زندگيش خواهان رشد �?ردي ميباشد هراسان ميـگـردد چـون > اين عمل را تهديد تلقي ميكند. > راه حلهاي مشكلاتش را در خودش جستجو نميكند بـلـكه در شـريكش ميجويد. > براي حس كامل بودن به شريك خود محتاج است. > در واقع اين اعتياد ريشه در كودكي �?رد معتاد دارد زماني كـه مـورد بـي > مهري و طرد شدگي والدينش قرار مي گر�?ته است. بنابراين دنيا را مكاني نا > امن يا�?ته و ميپندارد نميتواند �?ردي دوست داشتني باشد. وي دست بـه هر > عملي ميزند تا شريك زندگيش را كـنـار خـود حـ�?ـظ كـنـد حـتـي اگـر > شريـك زنـدگيـش مـعـتاد به مواد مخدر باشد. بنابراين ممكن است در برابر > اعتياد وي سـكوت كـنـد تـا شريك زندگيش وي را ترك نكند بنابراين يك نوع > معامله با يكديگر مي كنند. بـه عبـارتي ديگر به يكديگر "هم وابسته" > ميگردند. > چهار نوع ديگر اعتياد به عشق... > 2- اعتياد به رابطه پـيـوستن و ارتـبـاط بـا يـك �?ـرد بـراي پرهيز از تنهايي و احساس دوست > داشتني نبودن. معتاد به رابطه حتي ممكن است با شخصي رابـطه بـرقـرار > كـنـد كـه دوسـتـش نـداشته و كمترين عشقي نسبت به وي نداشته باشد و > حـاضر اسـت هـرگـونه رنـج و عــذابي را تحمل كند اما تنها نماند. حتي > اگر شريكش يك �?رد سوء است�?اده كننده و بد ر�?تار باشد نه تنها وي را ترك > نميكند، بلكه مورد پذيرش نيز قرار ميدهد. 3- اعتياد به عشق رمانتيك > عشـق �?ـرد مـعـتاد رومـانـتـيك، سـر خـوش كننــده، پــر از روابــط > جنـــسـي پــرحــرارت و خيالپردازيهاي شهواني مي باشد. �?ـرد مـعـتاد > تـنها براي مدت كوتاهي شي�?ته �?رد ديگر ميگردد و از نظر او هد�? مورد > علاقه آنها قابل تعويض ميباشد. هرچه تعداد شريك زندگي بيشتر بهتر. ايـن > گونه ا�?راد از �?عل و انـ�?ـعالاتي كـه در پـي احسـاس عـاشـقـي بـه آنــها > دست مي دهد سرمست شده و پس مدتي كه اين احساسات و هيجانات �?روكش كرد > �?رد معتاد نيز سرد شده و معشوقش را ترك ميكند.- اعتياد به عشق خودشي�?ته اينگونه ا�?راد خودمحور، كنترل كننده، تملك جو، داراي تـوهم خود بزرگ > بيني و احساس كامل بودن دارند، مصون از خطاي انساني. ايـن عاشقـها > بـنـظر غـير صـميـمـي و از هـم گسيخته مي آيند. ممـكن است با ا�?راد > ديـگري بـه غـيـر از شـريـك زنـدگـي خـود رابـطـه جنسي برقرار كند. > داراي اعتماد بن�?س پاييني ميباشند. از اغوا، سـلطه گري و مضايقه كردن > براي كنترل شريك خود است�?اده مي كنند.ايـنگونه ا�?راد عقيده دارند �?رد > مقابلشان از حق انتخاب و يا تغيير در رابطه برخوردار نميباشد. امـا > اشتباه نكنيد آنان نيز به شريك خود اعتياد داشته و وابسته هستند. آنـان > نيز از تنهايي و جدايي وحشت دارند. اين امر هنگامي نمود پيدا ميكند كه > شريك زندگي ايـن ا�?راد تصميم به جـدايي ميـگيرد آن زمان است كه معتاد > خود شي�?ته دست به عملي ميزند تا رابطه را ح�?ظ كند.5- اعتياد به عشق وسواس گونه تجربه دلبستگي و خيالپردازيهاي محرمانه نسبت به يك �?رد ميباشد. در > واقـع يك عشق يك جانبه. �?رد معتاد با قرار ملاقاتها و مناسبات م�?رط > (تماسهاي تل�?ني و درخـواستهاي ازدواج در همان ابتداي آشنايي) با �?رد > مـورد نـظرش قـصـد دارد وي را از آن خـود كند. يك شيدايي و عشق مسموم > كه از اعتماد بن�?س پايين و احتياج معتاد نشات ميـگيرد. بايد توجه داشت > كه ريشه اعتياد بـه عشـق در اعـتـماد بـــن�?س پايين ميباشد كه �?رد > معتاد بايد براي تقويت آن تلاش كند >

هیچ نظری موجود نیست: