۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

تور كردن شوهر آينده: از خيال تا واقعيت

ضمن تشكر از تذكر فاطمه خانوم حالا ديگه نوبتي هم كه باشه نوبت خانومهاست و اين درس را تقديم ميكنم به گل روي همه دخترخانمهاي ماهيگير ايروني. اجازه ميخوام با توجه به اهميت موضوع، براي موثرتر شدن درس و با توجه به علاقه اي كه اين حقير سراپا تقصير به نمايش و سينما دارد درس امروز را بصورت كاملاً سمعي بصري تقديم شما كنم. فلذا خواهشمندم همين الان براي آغاز موزيك متن فيلم كليك كنيد روي ترانه روياي عروس ماهيگير از آلبوم فرشته خانم.(ترانه اول)
تيتراژ روي نمايي از يك دختر خانم تپل مپل با موهاي آشفته و صورت جدي و خشن (شبيه اسكيموهاي قطب شمال) كه در حال محكم كردن گره هاي تور ماهيگيري است. بعد تور را به آب مي اندازد. قايق چوبي كوچك تنها ميان آبهاي متلاطم. باد مي آيد. دوربين به سمت آسمان آبي زاويه ميگيرد و تصوير محو ميشود.
سكانس اول:
آقا پسر 64 كيلويي با قد دور و ور 175 با كت و جليقه و شلوار و كفش چرمي مشكي با سن حدود 25 يا 26 سال، خارج از كلاس نزديك در، كت روي دست مشغول پاسخ دادن به سوالات دانشجويان خانم آموزشگاه كنكور.
مدرس: .... آره ديگه دو ايكس اش حذف ميشه. ... آفرين مشتق ميگيريم بعد ضريب زاويه و نقطه عطف رو كه گرفتيم فرمول بدست مي آد....
نماي مقابل: متوجه ميشويم نماي قبل از نگاه دختر خانم 17-18 ساله اي با روپوش مدرسه سرمه اي، وزن دور و ور 70 قد 165، شكم يه نمه بيرون، باسن جنيفر لوپز، چشم ابرو تاتو با دماغ عمل كرده و موهاي مش كرده با چتري هاي روي پيشوني، با چشمان معصوم و وغزده به روبرو را نگاه ميكند. يك لحظه نگاه ها در هم تلاقي ميكند.
فلاش بك: صحنه اي از كارتون دانل داك. دانل داك مشغول چشيدن عسل كندوهاست و خرسه از پشت حصار نگاه ميكند. دانل داك: 80% خالص..... 90% درصد خالص... 100% خالص. جان! در اين مدت خرسه مرتب تو سر و بار خود ميزند و بدنبال راهي براي خوردن عسل هاست.
برگشت به صحنه قبلي. دختر خانم (آهسته): چه لقمه اي؟ جان! اين پا اون پا ميكند و كمي مردد است.
نماي متوسط استاد: با گذشت چند لحظه دخترخانمهاي قبلي دور و ور استاد را خالي كرده اند. استاد به ساعتش نگاه ميكند و كتش را مي پوشد تا آماده رفتن شود.
نماي دخترخانم: اين پا اون پا ميكند و مردد است. در تمام وجودش بيقراري موج ميزند.
در اينجا تصوير قطع ميشود به نماي منتقد محترم برنامه كه با يه من ريش و پشم هنري و دو ذرع شكم يه وري به صندلي لم داده و اين پا روي اون پا، پا برهنه ميدود وسط فيلم. در حين صحبتهاي ايشان مجري گيج - در حاليكه معلوم نيست حواسش به كجاست و مرتب با اتاق فرمان در ارتباط است - كله دو مني را تكان ميدهد و همه چيز را تأييد ميكند.
منتقد محترم: همينجا! مي بينيد اين همون جايي است كه نقطه عطف فيلم از همونجا شروع ميشه. نگاه كن تره خدا! دختره درست عين خري كه به نعل بندش نگاه ميكنه، بر و بر اونقدر طرف رو مي پاد تا پاش رو از در بذاره بيرون و بالاخره مرغ از قفس بپره. خره بجنب! بعد نگي نگفتي ها؟
برگشت به نماي دختر رو به دوربين: ميگي چيكار كنم؟
منتقد برنامه: "مال" چطوره؟
دختر خانم: از همون اولش چشم ام رو گرفت. الان 6 ماهه دنبالش ام. با هر بدبختي خواستم حاليش كنم قضيه رو نشد كه نشد. اگه بگم تمام قضيه هاي فيثاغورس رو نشستم از اول براش اثبات كردم باورت نميشه. پيرهن شلوار و مانتو تنگ پوشيدم، پاچه ها رو ريختم بيرون، دندون هام رو با لاك ناخون برق انداختم. اگه محض اون دو تا شيپيشي كه رو صورت اشه نبود ميگفتم خواجه است ولش ميكردم و خلاص. مرتيكه خل بعد اينهمه ناز و كرشمه ديشب من رو كشونده يه گوشه حالا من دل تو دلم نيست ميگم چي ميخواد بگه. يه گوني كاغذ بارم كرده ميگه اين ها رو ببر پاكنويس كن بيار وسه درس ات خوبه. ميخواستم گوني رو ور دارم همونجا بكوبم به كله اش. ديگه به اينجام رسونده.
منتقد برنامه : ميخواي اش يا نه؟
دختر خانم: عاشقشم.
فلاش بك به صحنه يورتمه رفتن دختر با لباس سواركاري روي اسب سياهي كه بي شباهت به استاد نيست. دختر مرتب به پشت سر نگاه ميكند و با عصا رو كپل اسب ميكوبد و فرياد ميزند: برو! برو اسب خوب من ! برو! برو!
صداي منتقد برنامه: بله اين صحنه دقيقاً اداي ديني است به فيلم "ساز دهني" وقتي كه اميرو به خيال خودش مشغول حال كردن با ساز دهني است و صاحب ساز مرتب تكرار ميكند: اميرو! خر خوب ما! بيا ميخوام سوارت بشم!
برگشت به نماي دختر در موسسه: حالا ميگي چيكار كنم؟
منتقد: خره چرا معطلي؟ ديگه چرا من من ميكني؟ با يه حركت پست مدرن برو جلو از پشت طوري به اش شبيخون بزن كه نتونه نفس بكشه. فقط كافي تو چشماش نيگاه كني و بگي....
دخترخانم و استاد در نماهاي متقابل و متوالي :
دختر: ببخشيد استاد يه لحظه ميشه وقت تون رو بگيرم باهاتون حرف بزنم؟
استاد: خواهش ميكنم. در مورد جزوه هاست؟
دختر: نه يعني بله. يعني ميدونيد نه....
منتقد: بلند ميشم ميام همچين ميزنم تو سرت كه صداي وغ و وغ بدي ها!
دختر: ميگم نكنه يه وقت بترسه بذاره فرار كنه؟
منتقد: غلط ميكنه. سگ كي باشه؟ دختر مردم رو همينجوري بدنام كنه بذاره بره؟ مگه من مردم؟
برگشت به نماي موسسه. دختر: استاد من خيلي وقته كه به شما علاقه دارم. نميدونم ميخواستم اگه اجازه بدين بيشتر با هم آشنا بشيم.
تغيير نما به استاد. استاد غش ميكند و روي زمين ول ميشود.
منتقد: كات! ديدي گفتم؟ كار به برداشت دوم هم نكشيد.
سكانس دوم:
روز.نماي داخلي. بيمارستان. آقاي داماد با كله باندپيچي شده روي تخت بيمارستان. درحاليكه استاد هنوز نفهميده كجا به كجاست دختر خانم جلو مي آيد و حلقه طلاي نامزدي را در دست اش ميكند. دستي شيريني تعارف ميكند. دختر از خجالت سرخ شده است. صداي خارج از كادر: مباركه! صداي كل كشيدن.
سكانس سوم:
شب. نماي داخلي. ويلاي شمال. در شب باروني بهاري استاد كنار پنجره نشسته است و به عكس آتش شومينه در شيشه پنجره زل زده است. دختر نزديك مي آيد و دستش را روي شانه مرد ميگذارد. صداي امواج دريا در خارج كادر.
دختر: داشتي به چي فكر ميكردي؟
استاد: هيچي. به گذشته. همه چي اينقدر تند گذشت كه اصلاً نفهميدم چطور شد. ماجراي آشنايي. عقد و عروسي و حالا هم كه براي ماه عسل اومديم اينجا. همه چي چقدر تند گذشت.
دختر: فكر ميكردي آمادگي اش رو نداشته باشي؟
استاد: نميدونم. تا اون موقع كه تو به ام گفتي هيچ وقت به اش فكر نكرده بودم. حالا تازه كم كم داره يه چيزهايي يادم مياد.
سكانس چهارم:
فلاش بك. روز. خارجي. خيابان. ادامه نمايي كه دختر و استاد از موسسه بيرون آمده اند و با هم قدم ميزنند. تا به رستوراني ميرسند. صداي منتقد برنامه خارج از كادر.
منتقد: قدم اول براي گرفتن ماهي داشتن كرم است. در واقع تا كسي كرم نداشته باشد كه اصلاً ماهيگير نميشود. كرم را سر قلاب بزنيد و منتظر باشيد تا ماهي قلاب را بگيرد.
نماي روي شانه از دختر: موافقي بريم اينجا يه چيزي بخوريم. البته من حساب ميكنم.
منتقد: با اين اقدام حساب شده بدون آنكه فرصت اعتراض داشته باشد قلاب را ميگيرد. سعي كنيد بهترين و گران تري غذاهاي منو را سفارش بدهيد. در مورد هزينه ها هم اصلاً نگران نباشيد. اين يك سرمايه گذاري درازمدت محسوب ميشود كه خيلي زود علاوه بر برگشت سرمايه بهره هاي فراواني را نصيب تان ميكند. اكنون نوبت آن است كه در ظاهر براي هضم غذا و در باطن براي سبك سنگين كردن ماهي به پارك برويد. (حالا ميفهميد چرا اغلب پارك ها داراي درياچه مصنوعي هم هستند).
دختر: تو الان چيكار ميكني؟
استاد: من هيچي درس ميخونم. درس ميدم.... (صدا محو ميشود و ما چيزي نميشنويم اما او مشغول توضيح است).
منتقد: در اينجا ماهي مورد نظر سعي دارد توضيح دهد كه آنقدر ها هم كه ما فكر ميكنيم ماهي چاق و چله اي نيست و اصولاً ارزش گرفته شدن را ندارد. اما مواظب باشيد گول اين حرفها را نخوريد. در واقع تمام ماهي هاي دنيا اولش كه به قلاب مي افتادند از اين حرفها زياد ميزنند. شما نخ قلاب را محكم نگه داريد و نگذاريد از دستتان در برود.
دختر: براي دو نفر كه همديگه رو دوست دارند اين چيزها اصلاً مهم نيست.
استاد: ببين من يه پدر و مادر پير دارم كه غير از من كسي را ندارند.
دختر: اينكه مهم نيست.
استاد: دو سال ديگه از درسم مونده تازه ممكنه اينجوري كه پيش ميره 10 ترمه بشم. سربازي هم كه نرفتم
دختر: اين هم مهم نيست.
استاد: يه خونه اجاره اي كوچيك دارم با يه اطاق خواب كوچيك.
دختر: اصلاً مهم نيست.
استاد: پول ندارم. بدبختم. مريضم. دارم مي ميرم.
دختر: بابا گفتم كه اصلاً مهم نيست.
استاد: حقيقت اش يه موقع هايي اونجام درست راست نميشه
منتقد برنامه :.....
دختر: (حواسم هست بابا) مهم نيست عزيزم. وقتي دو نفر همديگه رو دوست داشته باشند ديگه اونجا و اينجا نداره.
استاد: ميشه من برگردم صورتحساب رستوران رو خودم حساب كنم؟
دختر: چقدر سخت ميگيري شما. گفتم كه مهم نيست.
منتقد: مرحله بعدي كار شما ارائه شمه اي از خدماتي است كه در آينده بسيار نزديك قابل ارائه است. در اينجا لازم است با ماهي محترم نه بعنوان جنس بلكه بعنوان مشتري برخورد كنيد كه از اصل بودن جنس بايد مطمئن شود.

نماي بعد. روز. خارجي. كوهستان. دختر و پسر كنار تخته سنگي خستگي در ميكنند.
پسر: تا حالا با كسي اينجاها نيومده بودي؟
دختر: نه. اولين باره كه با تو اينجا مي آم.
منتقد: خوب در اين مرحله مشتري ميخواهد ضمن رويت كيفيت جنس از آكبند بودن آن مطمئن شود.
دختر: دوست دارم اينجا من رو ببوسي.
نماي نزديك از صحنه لب به لب
پسر: تا حالا كسي رو نبوسيده بودي؟
دختر: نه به جون هرچي مرده. ميگي نه از چشم هام نيگاه كن!
نماي نزديك دست كه به سمت جاهايي ميرود كه نبايد برود.
دختر: دوست دارم مال تو باشه. (مكث. دست يه خورده پايين تر ميرود). بعد از عروسي مون. (جرقه بزرگ و سياه شدن تصوير)
منتقد: معمولاً با شنيدن كلمه عروسي سيم هاي مخ آقا پسر اتصالي ميكند و كنتور ميپراند. نگران نباشيد اين امر در اين مرحله كاملاً طبيعي است.
روز. خارجي. خيابان.
دختر: چيه تو يه دفعه چه ات شد؟
پسر: ببين يه بار ديگه هم به ات گفتم. اصلاً حرف عروسي رو هم نزن. من الان موقعيت اش رو ندارم.
منتقد: البته از آنجائيكه هر جايي يه رسم و رسوماتي دارند و بعضي رستورانهايي كه اول غذا ميدهند بعد حساب ميكنند بعضي آدم ها را بد عادت ميكنند در اينجا ممكن است شوهر آينده با رسم اين رستوران براي ابتدا فيش گرفتن آشنا نباشد. لذا با توجه به قوانين مربوط به آداب معاشرت خوبيت ندارد مشتري را رد كنيد. توصيه ميكنيم مشتري را با احترام به سر ميز راهنمايي كنيد و ببينيد چي ميل دارند؟
شب. داخلي. اتاق خواب. دختر و استاد زير ملافه دراز كشيده اند و به هم نگاه ميكنند.
دختر: چطور بود؟
استاد: خيلي عالي بود.!
منتفد: در اين مرحله با توجه به غيرمحضري بودن معامله وجود شاهد كاملاً ضروري به نظر ميرسد. سعي كنيد در هر برخورد اتفاقي همسر آينده را به دوستان و فاميل معرفي كنيد.
روز. خارجي. خيابان. دختر و استاد دست در دست هم.
دختر: اه نگاه كن عمه ام با شوهرش از روبرو دارند ميان.
استاد: (با هر بدبختي شده دستش را از دست دختر در مي آورد) بيا از يه طرف ديگه بريم.
دختر: نه ديگه دير شده. بده اگه سلام نكنيم... عمه جان معرفي ميكنم شوهر آينده .. ببخشيد استاد! استاد... عمه جان!
نماي متوالي از افرادي كه خوش وقت ميشوند.
منتقد: با دعوت مرد آرزوهايتان به خانه و معرفي به مادرزن آينده تير خلاص را به ماهي قصه ما زده ايد و از اينجا به بعد اتوبوس خوشبختي وارد سرازيري ميشود.
روز. داخلي. آشپزخانه. دختر و مادر و استاد سه نفري دور هم جمعند. ناهار ماكاروني دارند.
مادرزن: اگه ديگه خوشمزه نبود به خوبي خودتون ببخشيد ديگه.
استاد: نه خواهش ميكنم. خيلي هم خوشمزه بود.
دختر: دوست داشتي؟
استاد: خيلي عالي بود.
منتقد: با توجه به اينكه مشتري با زبون روشن فارسي از دست پخت مادرتون و قبلاً هم از دست پخت شما تعريف كرده است و در واقع از غذا و خدمات هر دو رستوران راضي بوده اند اكنون نوبت صورتحساب است.... يه دست رختخواب با ماچ اضافه، عشق قلبي، تحمل فقر و نداري، نامزدي، عقد، عروسي، و شير بها و پا تختي رو هم ميكنه 20 ميليون... چيه زياده خيله خوب با تخفيفات اش 10 ميليون (فقط بخاطر تو). مهريه هم كه سه دونگ سند آپارتمان شهرك به اضافه 1364 سكه طلاي بهار آزادي بدون چونه. (كمتر صرف نداره به جون تو!

هیچ نظری موجود نیست: