۱۳۸۷ شهریور ۱۷, یکشنبه

بررسي اثر رابطه جنسي دوم بر يك رابطه دو نفره

تجربه رابطه دوم (بخاطر بار اخلاقي از بكار بردن كلمه خيانت خودداري ميكنيم) در رابطه هاي جنسي غيررسمي (بدون ازدواج قانوني) پديده نسبتاً شايعي است و در زوج هاي ازدواج كرده چندان هم نادر نيست (در يك مطالعه 25 درصد از مردهاي متاهل و 15 درصد از خانم هاي متاهل در سال قبل با فرد ديگري رابطه داشته اند). بررسي علل و انگيزه ها و اثرات اين پديده بر رابطه اولي (يا دومي) در سال هاي اخير موضوع چند بررسي قابل توجه بوده است. گاهي از مخاطب خواسته شده است كه واكنش احتمالي خود به يك رابطه جنسي فرضي دوم را بيان كند. تصور بر اين بوده است كه عوامل ياد شده در دو گروه زوج هاي متاهل و غيرمتاهل و همچنين در گروه هايي كه از آنها خواسته شده واكنش فرضي خود به چنين اتفاق احتمالي را بيان كنند يكسان نيست. در اين مطالعه سعي شده است به مقايسه اين عوامل و نتايج در سه گروه پرداخته شود (تمام دانشجويان داراي يك رابطه جدي با حداقل زمان يك ماه طي 2 سال پيش بوده اند).
گروه اول: دانشجوياني كه تجربه رابطه دوم در يك رابطه جنسي دو نفره در طول 2 سال قبل را داشته اند (69 درصد از كل جمع 504 نفره)
گروه دوم: دانشجوياني كه با داشتن جفت جنسي فعال (طي 2 سال گذشته) چنين تجربه اي نداشته اند و از آنها خواسته شد با در نظر گرفتن اصول و ايده ها و شخصيت و شرايط فعلي تصور كنند با شخص دومي چنين رابطه اي را برقرار كرده اند (31 درصد از كل 504 نفر)
گروه سوم: جفت هاي متاهلي كه از ميان جمعيت عادي انتخاب شده اند و تجربه رابطه جنسي دوم در طول 2 سال گذشته را داشته اند (شامل يك گروه 115 نفره كه از جمعيت بزرگتري انتخاب شده بودند)
بنظر ميرسد پيش بيني افراد در موقعيت هاي فرضي اين چنين با آنچه واقعاً اتفاق مي افتد كمي متفاوت باشد. مثلا در مطالعه Wiederman and Allgeier 87 درصد از مخاطبان اظهار داشتتند كه اين كار از نظر آنها قابل قبول نيست و 69 درصد گفتند كه درصورت شروع چنين رابطه اي آن را به جفت هاي خود خبر مي دهند، درصورتيكه بنظر ميرسد آمار واقعي متفاوت از اين درصدها باشد. در عمل تعداد بيشتري اقدام به اينكار ميكنند و تعداد كمتري آن را خبر ميدهند. شايعات در مورد علل و عوامل منجر به رابطه دوم نيز ممكن است با واقعيت تفاوت داشته باشد. تصور بعضي از مردم اين است كه رابطه دوم تنها زماني اتفاق مي افتد كه جفتي با هم مشكل عاطفي- جنسي جدي داشته باشند اما شواهد حاكي از اين است كه تعداد قابل توجهي از افراد در يك رابطه عاطفي- جنسي خوب نيز ممكن است مايل به تجربه رابطه ديگري باشند.در اين بررسي انگيزه هاي مهم مورد نظر براي شروع رابطه دوم عبارتند از: 1. رهايي از قيد و بند رابطه قبلي Autonomy reasons 2. نيازهاي عاطفي برآورده نشده Intimacy reasons 3. نياز به تقويت اعتماد به نفس Self-esteem reasons و 4. عاشق شدن Love reasons .5 اثر ناشي از شروع رابطه دوم كه در اين بررسي مورد توجه بوده است عبارتند: 1. احساس پشيماني Remorse 2. ترس از احتمال جدايي و تنهايي Abandon 3.. ترس از جريحه دار شدن احساس جفت اصلي Hurt partner 4. نگراني از نگاه بد ديگران Disapprove و 5. احساس تعارض با ارزش هاي فردي Unlike me . همچنين ميزان تلاش ذهني افراد براي بي اهيمت جلوه دادن و پذيرش رابطه جديد نيز بررسي شد.از نظر شخصيتي نيز شخصيت افراد به 4 دسته تقسيم شد: 1. مطمئن به خود 2. ترسيده 3.. نگران 4. بي خيال. نتايج بدست آمده بصورت ذيل بوده اند.
نتايج اين بررسي نشان داد كه واكنش هاي گروه داراي تجربه فرضي رابطه جديد با گروهي كه تجربه واقعي اين رابطه را داشتند بسيار شبيه بود. اما در هرحال اين گروه اظهار رضايت بيشتري از رابطه عاطفي با جفت اصلي داشتند و از شروع رابطه جديد بيشتر احساس گناه ميكردند.
اگر مشكلات عاطفي با جفت اصلي مهمترين علت شروع رابطه جديد بوده ، احساس نگراني فرد تشديد شده و در گروه "نگران" يا "ترسيده" قرار ميگرفته است. به اين ترتيب انتظار بر اين است كه برقراري رابطه با اين افراد پر دردسرتر از دو گروه ديگر باشد.
افرادي كه انگيزه اصلي آنها از شروع رابطه جديد نياز به آزادي و رهايي از قيد و بند رابطه قبلي بوده است بيشتر در گروه افراد "بي خيال" قرار ميگرفتند. بدين ترتيب رابطه با چنين افرادي با تنش كمتري همراه است.
مطابق انتظار افراد گروه "تجربه فرضي" نسبت به گروه "تجربه واقعي" يا متاهلين موضع انتقادي بيشتري نسبت به رابطه جنسي جديد داشتند. همچنين اين گروه داراي احساس پشيماني شديدتر، نگراني بيشتر از احتمال جدايي، احساس نگراني قوي تر از جريحه دار شدن احساسات جفت اصلي، و نگراني بيشتري از انتقاد ديگران بوده اند.
بر خلاف انتظار، گروه غيرمتاهل نسبت به گروه متاهل 1. داراي احساس پشيماني يا نگراني بيشتري از احتمال جدايي نبوده اند اما 2. اهميت كمتري براي احتمال جريحه دار شدن جفت خود يا انتقاد ديگران قائل بودند، و داشتن رابطه جديد كمتر با نظام ارزشي آنها در تعارض بوده است. شايد تا حدي طول مدت كمتر رابطه در گروه غيرمتاهل با اين امر ارتباط داشته باشد.
انگيزه " تقويت اعتماد به نفس"، "عاشق شدن" و "جبران كمبود عاطفي" در گروه متاهلين نسبت به دو گروه ديگر اهميت بيشتري داشته است. با توجه به مهيب بودن شروع رابطه جديد در يك فرد متاهل ظاهرا اين افراد براي اين اقدام خود مي بايست انگيزه هاي قوي تري نسبت به غيرمتاهلين داشته باشند.
شدت و كيفيت عاطفي- جنسي رابطه جديد در گروه غيرمتاهلين تفاوتي با گروه متاهلين نمي كرد. به عبارت ديگر آنها بيش از متاهلين به دنبال روابط زودگذر و اتفاقي نبودند. همچنين ميزان علاقه و عواطف افراد به جفت جديد در هر دو گروه به هم شبيه بوده است.
در كل، مردان بيشتري نگرشي مثبت به رابطه جديد داشتند و احتمال رضايت عاطفي آنها از رابطه اول بيشتر از زنان بود. همچنين احتمال اتفاقي و زودگذر بودن رابطه جديد در آنها بيش از زنان بوده است.
زنان متاهل نسبت به مردان اهميت كمتري براي جريحه دار شدن احساسات همسرشان قائل بودند. شايد بيشتر بودن احتمال مشكلات زناشويي و نياز شديدتر به رابطه جديد علت چنين كم توجهي در اين گروه بوده است.
زنان نسبت به مردان و متاهلين نسبت به غيرمتاهلين رابطه جنسي جديد را در تعارض بيشتر با نظام ارزشي خود مي دانستند.
به هرحال براي بدست آمدن نتايج قابل اعتمادتر و كند و كاو در اين زمينه به بررسي هاي جديدتري در آينده نياز است. جستجو در ابعاد ديگر انگيزه ها و اثرات رابطه جنسي دوم بر زندگي افراد، از نيازهاي ملموس زندگي امروزين در قرن بيست و يكم محسوب ميشود.

هیچ نظری موجود نیست: